GOLHA..............گلها

ساخت وبلاگ
زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مستپیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دستنرگسش عربده جوی و لبش افسوس کناننیم شب دوش به بالین من آمد بنشستسر فرا گوش من آورد به آواز حزینگفت ای عاشق دیرینه من خوابت هستعاشقی را که چنین باده شبگیر دهندکافر عشق بود گر نشود باده پرستبرو ای زاهد و بر دردکشان خرده مگیرکه ندادند جز این تحفه به ما روز الستآن چه او ریخت به پیمانه ما نوشیدیماگر از خمر بهشت است وگر باده مستخنده جام می و زلف گره گیر نگارای بسا توبه که چون توبه حافظ بشکستحافظ GOLHA..............گلها...
ما را در سایت GOLHA..............گلها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : golhao بازدید : 42 تاريخ : يکشنبه 22 مرداد 1402 ساعت: 13:56

شب بيماري ام تا صبح پاييدسحرگاهم ربود از دست ،خوابيهمه شب سر به سر بيدار بودمبه اميدي که خيزد آفتابيچراغم خفت . شمع بسترم خفتنتابيدم به بالين پرتو ماهتو گويي ماه - مرغ آسمان - مردچو لب بستند مرغان شبانگاهشمردم نرم نرمکلحظه ها رانه آغازي در آن ديدم نه انجامفرورفتم سپس نوميد و خاموشدر آن تاريکي نيلوفري فامشمردم اختران آسمان راکه شايد برهم افتد ديده ي منولي دردا که ياد ديده ي اونرفت از خاطر شوريده ي منز بسار جستم و افروختمشمعکز آن بيگانه جويم آشناييولي شمع خيالم زودترتافتدلم تاريک شد زان روشناييبه رقص سايه روشن دوختم چشمکه از غم وارهانم خويشتن راولي شمع از نسيم نيمه شب مردنهاد از دست کار سوختن راچو پر شد جام چشکک از مي خوابصداي ساعت بيدار برخاستبه زنگش گوش دادم لحظهاي چندشمردم ضربه ها را تا فروکاستنمي دانم ، خدايا !صبح چون شدولي دانم که مرغ صبح ناليدتنم زين سخت جاني درعجب ماندبه خود باليد و بر من نيز باليدهمه شب سر به سر بيدار بودمسحرگاهم ربود از دست، خوابيشب بيماري ام تا صبح پاييدبه اميدي که خيزد آفتابينادر نادرپور GOLHA..............گلها...
ما را در سایت GOLHA..............گلها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : golhao بازدید : 57 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 22:08